در پایان یک روز کاری، وقتی خانمم را میبینم با تمام وجود از دیدن او خوشحال میشوم.
من دوستهای زیادی دارم اما علاقه من به خانمم بسیار بیشتر است و قابل مقایسه با آنها نیست.
این روزها دقیقا میدانم که خانمم با چه مشکلاتی رو به رو است و چه مسائلی باعث ایجاد اضطراب و استرس در او شده است.
اسم بعضی افرادی را که این اواخر باعث ناراحتی همسرم شدهاند، میدانم و از دلایل ناراحتی همسرم از آنها آگاه هستم.
میتوانم چندتا از آرزوهای بزرگ همسرم را خیلی شفاف توضیح بدهم.
من میتوانم درباره اینکه فلسفه همسرم از زندگی چیست و چه دیدگاههایی برای موفقیت در زندگی دارد، صحبت کنم.
میتوانم اسامی اقوامی را که همسرم کمتر از آنها خوشش میآید و تمایل کمتری به رفت و آمد با آنها دارد، نام ببرم.
احساس میکنم همسرم به خوبی مرا میشناسد و با تفاوت سلیقههایمان آشنایی دارد.
من عاشق صحبت کردن با همسرم هستم و واقعا از این کار لذت میبرم.
من به همسرم هم در جمعهای عمومی و هم در روابط بین فردیمان احترام میگذارم.
ارتباطم با خانمم سرشار از شوق، شور و هیجان است و این تفکر را غلط میدانم که عشق به مرور زمان تکراری میشود.
تا آنجایی که از صحبتها و رفتار همسرم متوجه شدهام او در مجموع، شخصیت مرا دوست دارد و اخلاقهایم را میپسندد.
موسیقیها و فیلمهای مورد علاقه همسرم را میشناسم و میتوانم بعضی از آنها را نام ببرم.
ابراز عشق، محبت و تمایل نسبت به همسرم، یقینا بخش مهمی از ارتباطمان را تشکیل میدهد.
زندگیمان در حوزه روابط زناشویی، معمولا بیمشکل و رضایت بخش بوده است.
هر روز حداقل یک ربع با خانمم در جایی که دیگران حتی فرزندانمان مزاحممان نشوند، صحبت میکنم.
همسرم یکی از بهترین مشاوران من برای تصمیم گیریهای مختلف است و به اظهار نظرهایش احترام میگذارم.
در طول روز و در زمانی که درگیر کارهایم میشوم، حداقل یک بار با تماس تلفنی یا ارسال پیامک حال او را میپرسم.
وقتی از همسرم دور هستم، معمولا خوش بینانه و عاشقانه درباره او فکر میکنم و از اینکه هرچه زودتر به خانه برگردم، ناراحت نمیشوم.
درگفتوگوهای من و همسرم کاملا بده و بستان وجود دارد یعنی هر دو هم میگوییم و هم میشنویم و همچنین هر دو روی نظرات یکدیگر تاثیر میگذاریم.
من حتی زمانی که کاملا با آنچه همسرم میگوید، مخالف هستم با احترام و صبر و حوصله به حرفها و نظرات او گوش میکنم.
باید قبول کنم که همسرم معمولا یکی از بزرگترین گره گشاهای زندگی من است.
معمولا من و همسرم در مورد مسائل اساسی و اهداف کلی زندگی با هم تفاهم داریم. به عبارت دیگر، نظراتمان با هم جفت و جور است.
میتوانم ۳ نفر از بهترین دوستهای همسرم را نام ببرم.
همیشه از خانمم به خاطر کارهایی که برای بهبود زندگیمان در خانه انجام میدهد، قدردانی میکنم.