هنگامی که دوستانم مطلبی در دلشان دارند، من را محرم اسرار خود میدانند.
علاقهای به شنیدن مشکلات دیگران ندارم.
در محافل اجتماعی و در جمع دیگران هنگام صحبت، مخاطب و موضوع صحبتم را عوض میکنم و سراغ دیگری میروم؛ چون فکر میکنم موضوعات بهتر و جالب تری برای سرگرم شدن وجود دارد.
از صحبت کردن با فردی که مدام از حواشی صحبت میکند و سر اصل مطلب نمیرود، کلافه و عصبی میشوم.
معمولا صحبت دیگران را تمام میکنم و نشان میدهم که ادامه جمله آنها را میدانم.
وقتی کسی با من صحبت میکند، به جوابی که میخواهم به او بدهم یا موضوع بعدی برای صحبت فکر میکنم.
شنیدن صحبت بیشتر مردم کسل کننده است.
در مقایسه با دیگران، من بیشتر در جمعها صحبت میکنم.