
آمیگدال یا بادامه در مغز چیست و چه نقشی دارد؟
آمیگدال (Amygdala)، یا بادامه مغز، یکی از کلیدیترین ساختارهای سیستم لیمبیک است که در عمق لوب تمپورال قرار دارد. این نام از واژهای لاتین به معنای “بادام” گرفته شده، زیرا یکی از برجستهترین هستههای آن شکلی شبیه به بادام دارد. اما نقش این ساختار فراتر از شباهت ظاهری آن است. آمیگدال مانند یک مرکز پردازش احساسات عمل میکند و نقش حیاتی در ترس، اضطراب، هیجان و تصمیمگیریهای ناخودآگاه دارد. این ساختار از طریق شبکهای پیچیده با کورتکس پرهفرونتال و کورتکس سینگولیت در ارتباط است و به تنظیم پاسخهای احساسی و شناختی کمک میکند. هر زمان که خطر یا تهدیدی احساس شود، آمیگدال به سرعت فعال شده و سیستم عصبی را به حالت آمادهباش درمیآورد. اما آیا این مکانیسم همیشه به نفع ما عمل میکند یا گاهی میتواند ما را فریب دهد؟
آمیگدال همیشه هم یار ما نیست! اگرچه این ساختار مغزی برای بقا طراحی شده و در مواجهه با خطر، بدن را آمادهی واکنش میکند، اما گاهی بیشازحد فعال میشود و موقعیتهای بیخطر را هم تهدید تلقی میکند. اینجاست که اضطرابهای غیرمنطقی، ترسهای بیدلیل و واکنشهای احساسی شدید شکل میگیرند. در واقع، آمیگدال میتواند ما را فریب دهد و مغز را در حالت هشدار دائمی نگه دارد، حتی وقتی هیچ خطری در کار نیست. اما آیا راهی برای کنترل این مکانیسم وجود دارد؟ در ادامه به آن می پردازیم.
بخش | موقعیت در مغز | عملکرد اصلی | ارتباط با سایر بخشهای مغز | تأثیر در اختلالات روانی |
---|---|---|---|---|
آمیگدال کلی | در عمق لوب گیجگاهی، در دو طرف مغز قرار دارد. | پردازش احساسات، به ویژه ترس، اضطراب، و خوشحالی. | ارتباط با هیپوکامپ، قشر پیشانی، و سیستم لیمبیک. | در اختلالات اضطرابی، PTSD، افسردگی و اختلالات خلقی نقش دارد. |
هسته مرکزی (Central Nucleus) | در قسمت مرکزی آمیگدال واقع شده است. | تنظیم پاسخهای فیزیولوژیکی و احساسی به محرکهای ترس و اضطراب. | ارتباط با ساقه مغز و مراکز خودکار بدن. | در اختلالات اضطرابی، ترس و پاسخهای فیزیولوژیکی غیرطبیعی نقش دارد. |
هسته بازال (Basal Nucleus) | در نزدیکی هسته جانبی و مرکزی آمیگدال قرار دارد. | پردازش و تقویت یادگیریهای احساسی و حافظه هیجانی. | ارتباط با هیپوکامپ و قشر پیشانی برای یادگیری و حافظه. | در اختلالات حافظه، افسردگی و اختلالات استرس پس از سانحه (PTSD) تأثیر دارد. |
هسته جانبی (Lateral Nucleus) | در قسمت جانبی آمیگدال قرار دارد. | پردازش محرکهای احساسی و یادگیری پاسخهای هیجانی. | ارتباط با دیگر هستههای آمیگدال و قشر پیشانی برای پردازش اطلاعات حسی. | در اختلالات اضطرابی و واکنشهای هیجانی غیرطبیعی نقش دارد. |
هسته بینجانبی (Intercalated Nucleus) | در عمق آمیگدال و بین هستههای جانبی و مرکزی قرار دارد. | تعدیل و تنظیم پاسخهای هیجانی از طریق اتصال به دیگر بخشهای آمیگدال. | ارتباط با هستههای جانبی و مرکزی برای کنترل پاسخهای هیجانی. | در اختلالات اضطراب و اختلالات مرتبط با کنترل هیجان، مانند اختلالات شخصیتی و PTSD نقش دارد. |
ارتباط بین آمیگدال و هیپوکامپ
ارتباط آمیگدال و هیپوکامپ: چگونه مغز احساسات را به خاطرات پیوند میزند؟ آمیگدال و هیپوکامپ پیوندی قوی دارند. وقتی تجربهای رخ میدهد، هیپوکامپ جزئیات آن را ثبت میکند، درحالیکه آمیگدال شدت احساسی آن را تعیین میکند. این ارتباط نقشی کلیدی در واکنشهای غریزی دارد، مانند مکانیسم مبارزه، فرار یا انجماد (Fight, Flight, Freeze). در مواجهه با خطر، آمیگدال پیامهایی به بدن ارسال میکند تا برای مقابله یا فرار آماده شود. خون به عضلات دست و پا هدایت شده و عملکردهای غیرضروری بدن کاهش مییابد. اما در ترس شدید، واکنش “انجماد” رخ میدهد—مانند حیوانی که برای نجات، خود را مرده جلوه میدهد. حتی در دنیای مدرن، مغز همچنان این مکانیسم را در برابر تهدیدهای روانی و اجتماعی فعال میکند.
نقش لوب پیشانی در زمان استرس
در شرایط استرس، لوب پیشانی وارد عمل می شود و برای اطمینان از عملکرد مناسب فرد، آمیگدال را نادیده می گیرد. اما اگر موقعیت استرس زا احساسات قوی مثل اضطراب، عصبانیت، پرخاش یا ترس را ایجاد کند، ممکن است رفتارهای غیرمنطقی و شدید را به همراه داشته باشد. در این حالت، آمیگدال بر لوب های فرونتال غلبه می کند تا به استرس واکنش نشان بدهد.
در هر نیمکره مغزی یک آمیگدال وجود دارد که از نظر عملکردی به ۳ بخش متمایز تقسیم میشود:
- گروه میانی زیرهسته ها که ارتباط زیادی با پیاز بویایی و قشر مغز دارند.
- گروه قاعده ای جانبی که با غشای مغزی، به خصوص قشر جلوی مغز در لوب های پیشانی، ارتباط دارند.
- گروه هسته های مرکزی و قدامی که ارتباطات زیادی با ساقه مغز، هیپوتالاموس و ساختارهای حسی دارند.
عملکرد آمیگدال
آمیگدال در بسیاری از جنبه های یادگیری و رفتار عاطفی نقش دارد و مسئول تنظیم ترس و خشم است. همچنین این بخش مغز بر فرآیندهای شناختی مانند شکل گیری حافظه، تصمیم گیری، توجه و رفتار اجتماعی اثر می گذارد. هر فردی که تسلط بیشتری بر روی نوار لیمبیک مخصوصا هسته آمیگدال و هسته اکومبنس داشته باشد در زندگی خود عملکرد بهتری دارد زیرا منطقی تر رفتار میکند.
ارتباط آمیگدال با ثبت خاطرات
مهم ترین عملکرد آمیگدال تشکیل خاطرات است، به خصوص خاطرات احساسی. آمیگدال و هیپوکامپ معمولا همراه هم در ثبت خاطرات نقش دارند. آمیگدال می تواند احساسات را با خاطره همراه کند و هرچه یک اتفاق احساسی تر باشد، احتمال به خاطرسپردن آن بیشتر است.
ارتباط آمیگدال با خشونت
تحریک آمیگدال رفتار خشونت آمیز ایجاد کرده و برداشتن این هسته این رفتار خشونت آمیز را کاهش می دهد. جالب است بدانید اندازه آمیگدال در آقایان بزرگتر از خانم ها است و به همین دلیل است که میانگین پرخاشگری در آقیان بیشتر از خانم ها است.
آمیگدال و رفتار اجتماعی
بخش قاعده ای جانبی آمیگدال که پیام هایی را به هیپوکامپ ارسال می کند، می تواند رفتارهای اجتماعی را تعدیل کند. حجم آمیگدال با تعداد روابط و آشنایان فرد ارتباط معناداری دارد. در کل، تعداد بیشتر دوستان و آشنایان فرد یعنی آمیگدال او بزرگ تر است.
آمیگدال و اضطراب
استرس حاد و مزمن با فعالیت آمیگدال مرتبط است. همچنین شکل پذیری سیناپسی (تقویت یا تضعیف شدن سیناپس ها در طول زمان) در آمیگدال با میزان قرارگیری در معرض استرس مرتبط است.
آمیگدال و اختلالات روانی
آمیگدال و به خصوص سمت چپ آن با بعضی مشکلات روانی مثل اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس فکری عملی، اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه مرتبط است. مثلا افراد مبتلا به اختلال استرس بعد از سانحه (PTSD) فعالیت بیشتری در آمیگدال دارند، در نتیجه واکنش احساسی بیشتری مثل ترس و اضطراب نشان می دهند.
افراد دچار فوبیای اجتماعی شدید هم آمیگدال بسیار فعالی دارند. همچنین افرادی که مسیر پیام رسانی در آمیگدال آنها بیشتر از قشر مغزی است، بیشتر دچار اضطراب می شوند، زیرا قشر پیشانی درگیر تهدیدهای آمیگدال میشود. همچنین افراد دچار افسردگی هنگام تفسیر احساسات چهره ها و به خصوص چهره های ترسناک، بیش فعالی سمت چپ آمیگدال را نشان می دهند. در اختلال دو قطبی، حجم آمیگدال کمتر است.
آمیگدال و اعتیاد
اعتیاد یعنی بخش قاعده ای جانبی آمیگدال درگیر است. آمیگدال بر اعتیاد به اینترنت یا اعتیاد به بازی های آنلاین هم اثرگذار است. ارتباط عملکردی بین آمیگدال و قشر مغزی در افرادی با اعتیاد به اینترنت تغییر می کند و این نوع اعتیاد ممکن است با اختلالات عاطفی و پردازش احساسات همراه باشد.
آسیب آمیگدال
مشکل ساختار و عملکرد آمیگدال یا آسیب به آن سبب بروز چنین علائمی می شود: آسیب به آمیگدال می تواند منجر به مشکلاتی مانند اضطراب، ترس، خشونت، یا مشکلات حافظه شود. از جمله اعمالی که ممکن است باعث آسیب به آمیگدال شود، شامل ضربه های مغزی، عفونت های مغزی، یا برخی اختلالات ژنتیکی است. درمان آسیب به آمیگدال معمولاً بسته به نوع و شدت آسیب است و ممکن است شامل مراقبت های پزشکی، درمان های دارویی، و یا مشاوره روان شناختی باشد.
مشکل ساختار و عملکرد آمیگدال یا آسیب به آن سبب بروز چنین علائمی می شود:
- مشکلات تشکیل حافظه، به خصوص حافظه احساسی
- ترس یا هوشیاری بیش از حد
- تهدید شمردن بسیاری از موقعیت ها و ازدست دادن اختیار واکنش های فیزیکی
- حساسیت احساسی
- احساس اضطراب به دلیل پرکاری آمیگدال یا احساس نکردن اضطراب به دلیل فعالیت کم آمیگدال
- افزایش رفتار خشونت آمیز به دلیل بیش فعالی آمیگدال یا عکس آن بسته به تخریب
- احساس تحریک پذیری زیاد به دلیل پرکاری آمیگدال یا عکس آن بسته به تخریب
- اختلال در احساسات شناختی (به خصوص ترس) به دلیل آسیب یا کاهش فعالیت آمیگدال
- اختلالات عملکردی آمیگدال ممکن است موجب اختلال اضطراب، اعتیاد، افسردگی، اختلال وسواس فکری عملی و فوبیا شود.
درمان اختلالات آمیگدال
درمان قطعی و تایید شده ای برای اختلالات آمیگدال وجود ندارد اما در بعضی اختلالات روان درمانی و دارو درمانی علائم ناشی از مشکلات روانی را کاهش میدهد. از طرفی تحریک عمیق مغز نتایج امیدوارکننده ای برای کمک به کاهش بعضی عوارض روانی و رفتاری مانند هوشیاری بیشاز حد داشته است.
ربایش آمیگدال
ورودیهای حسی پس از پردازش در تالاموس، از دو مسیر موازی به دو مکان مختلف در مغز منتقل می شوند. از طرفی به آمیگدال می رسند و از طرف دیگر به کورتکس حسی مغز میرسند. آنچه در آمیگدال اتفاق میافتد فیلتر کردن اطلاعات است. در آمیگدال تحلیل یا شناخت یا تفکری اتفاق نمی افتد بلکه تنها بررسی از جهت میزان استرس و میزان تهدید کنندگی آن برای بقا رخ می دهد. اگر میزان استرس ها در حدی باشد که بقای موجود را تهدید کند به سرعت واکنش های اتوماتیکی در جهت جنگ و گریز اتفاق می افتد. ضربان قلب بالا می رود نفسهایمان تند می شود، عضلات منقبض می شود، عرق می کنیم و چهره مان برافروخته میشود.
پروسه ربایش آمیگدال چیست؟
نکته: استرسهای بیرونی، خونرسانی زیاد به آمیگدال و خونرسانی کم به کورتکس مغز و واکنشی که غده آمیگدال سبب به راه افتادنش می شود خیلی سریع و آنی به راه میافتد و کورتکس پره فرونتال مغز نمی تواند پاسخهای آن را مهار کند. این پروسه ربایش آمیگدال نامیده میشود.
بهترین روش پیشگیری از ربایش آمیگدال افزایش هوش هیجانی است. هوش هیجانی یعنی توانایی درک و مدیریت احساسات و استفاده از این اطلاعات برای از بین بردن استرس، ارتباط مؤثر و همدلی با دیگران و از بین بردن تعارضات و تمریناتی که می تواند مکث در انسان را افزایش دهد تا به جای آمیگدال پره فرونتال تصمیم گیری کند. در بسیار از مراجعین که اختلال کنترل تکانه دارند یکی از تمرینات همین است که قدرت از آمیگدال گرفته شود و به گره فرونتال داده شود تا فرد هیجانی عمل نکند.
افرادی با هوش هیجانی زیاد، ارتباطی قوی بین مرکز هیجانی مغز و مرکز اجرایی (منطقی) آن دارند. این افراد می دانند چطور با به کار گیری تمرکز و توجه به افکار و احساساتشان آنها را مهار کنند. هرچند بعضی افراد ذاتا بیش از دیگران هوش هیجانی دارند، می توان هوش هیجانی را مثل بسیاری از مهارت های دیگر پرورش داد. یکی از این روش ها تمرین ذهن آگاهی است.
همچنین میتوانید برای مهار احساسات ناخواسته چند تکنیک ساده را اجرا کنید، از جمله:
- به شرایط آگاه باشید: به عوامل اثرگذار و شرایط جسمی تان توجه کنید.
- قانون ۶ ثانیه را به یاد داشته باشید: ۶ ثانیه زمان می برد تا مواد شیمیایی ترشح شده هنگام ربایش آمیگدال از بین بروند. در این زمان به چیزی خوشایند توجه کنید که جلوی واکنش احساسی آمیگدال را بگیرد.
- نفس بکشید: به نفستان آگاه باشید و آن را آهسته کنید. با تنفس آهسته سیستم عصبی پاراسمپاتیک مسئول واکنش استراحت را فعال می کنید. این کار شما را آرام می کند و اجازه می دهد تا در زمان استرس تصمیم منطقی بگیرید.
- ذهن آگاهی را تمرین کنید: به اطراف و چیزهای موجود در محیط توجه کنید. این کار کمک می کند تا از ذهنتان خارج شوید و در زمان حال قرار بگیرید.
- مهلت بگیرید: یعنی اگر بر احساسات خود تسلط ندارید، برای مهار احساسات از موقعیت دور شوید.
تازه ها در مورد نقش آمیگدال در شخصیت انسان
نقش آمیگدال در شخصیت انسان یکی از زوایای جذاب در علوم روانشناسی و علوم اعصاب است. تحقیقات اخیر نشان داده اند که آمیگدال، علاوه بر نقش اصلی در پردازش احساسات مانند ترس و خشم، نقش مهمی در شکل دهی به شخصیت انسان دارد.
در ادامه، برخی از تازه های مرتبط با نقش آمیگدال در شخصیت انسان را مرور می کنیم:
- تأثیر آمیگدال بر رفتارهای اجتماعی: تحقیقات نشان داده است که فعالیت آمیگدال می تواند تأثیر مستقیمی بر رفتارهای اجتماعی انسان ها داشته باشد. آمیگدال نقش مهمی در شناخت و تفسیر عواطف دیگران دارد و می تواند رفتارهای اجتماعی انسان ها را تحت تأثیر قرار دهد.
- تأثیر آمیگدال بر راهبردهای مقابله با استرس: برخی تحقیقات نشان داده است که فعالیت آمیگدال می تواند تأثیر مستقیمی بر راهبردهای مقابله با استرس داشته باشد. افرادی که آمیگدال آنها فعالیت بیشتری دارد، ممکن است راهبردهای ناسالم تری برای مقابله با استرس انتخاب کنند.
پیشنهاد می کنیم این مقاله را حتما بخوانید: چگونه رفتار انسان را پیش بینی کنیم؟
- نقش آمیگدال در تشخیص و تحلیل خطر: آمیگدال نقش مهمی در تشخیص و تحلیل خطر و تهدیدها دارد. فعالیت آمیگدال می تواند تصمیم گیری ها و رفتارهای انسان ها در مواجهه با موقعیت های خطرناک را تحت تأثیر قرار دهد.
- نقش آمیگدال در اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران: تحقیقات نشان می دهد که فعالیت آمیگدال ممکن است تأثیری بر اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران داشته باشد. آمیگدال ممکن است در تشخیص و تفسیر واکنش های اجتماعی دیگران نقش داشته باشد که می تواند در شکل دهی به اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران تأثیرگذار باشد.
این تازه ها نشان می دهند که آمیگدال، به عنوان یکی از مراکز مهم در مغز، نقش مهمی در شخصیت و رفتار انسان ها دارد و تأثیرات گسترده ای در زمینه های مختلف از جمله رفتارهای اجتماعی، مقابله با استرس، و اعتماد به نفس دارد.
آمیگدال با کدام قسمت های مغز در ارتباط است
آمیگدال یکی از قسمت های مهم و حساس در مغز است که در ارتباط با چندین قسمت دیگر از مغز قرار دارد. این ارتباطات باعث می شود آمیگدال نقش کلیدی در تنظیم و پردازش احساسات و رفتارهای انسانی داشته باشد.
برخی از قسمت های مغز که با آمیگدال در ارتباط هستند عبارتند از:
- هیپوکامپ: هیپوکامپ قسمتی از قشر مغزی است که در فرآیند حافظه و یادگیری نقش دارد. ارتباطات بین آمیگدال و هیپوکامپ می تواند در تثبیت و یادآوری خاطرات و تجربیات احساسی موثر باشد.
- قشر پیشانی: این قسمت از مغز در کنترل عملکردهای اجرایی، تصمیم گیری، نقش آفرینی و کنترل احساسات مهم است. ارتباطات بین آمیگدال و قشر پیشانی ممکن است در تنظیم و کنترل رفتارها و واکنش های انسانی تأثیرگذار باشد.
- قشر حسی: قشر حسی مسئول پردازش اطلاعات حسی از جمله بینایی، شنوایی و لمس است. ارتباطات بین آمیگدال و قشر حسی ممکن است در تشخیص و پردازش احساسات از طریق اطلاعات حسی نقش داشته باشد.
- هیپوتالاموس: هیپوتالاموس یکی از قسمت های مغز است که در تنظیم عملکرد هورمونی، خواب و بیداری و تنظیمات احساساتی مهم است. ارتباطات بین آمیگدال و هیپوتالاموس می تواند در تنظیمات احساساتی و رفتارهای مرتبط با آنها نقش داشته باشد.
این ارتباطات نشان می دهند که آمیگدال به عنوان یکی از نقاط مهم در سیستم عصبی، با چندین قسمت دیگر از مغز ارتباط دارد و نقش مهمی در پردازش و تنظیم احساسات و رفتارهای انسانی ایفا می کند.
آمیگدال و روانشناسی
آمیگدال یکی از قسمت های مهم مغز است که نقش بسیار مهمی در روانشناسی انسان دارد. این ساختمان مغزی مسئول پردازش احساسات، تنظیم استرس، و کنترل رفتارهای ارتباطی است. ارتباطات آمیگدال با سایر بخش های مغزی مانند هیپوکامپ، قشر پیشانی، و قشر حسی، باعث می شود که این ساختمان تأثیر بسزایی بر رفتارها و تجربیات انسان ها داشته باشد.
در زیر به برخی از ارتباطات آمیگدال با روانشناسی انسان اشاره شده است:
- پردازش احساسات: آمیگدال به عنوان یکی از مراکز اصلی پردازش احساسات شناخته می شود. فعالیت آمیگدال در پاسخ به واکنش های احساسی مانند ترس، خشم، و خوشایندی، به کنترل و تنظیم احساسات واکنش می دهد.
- تأثیر بر حافظه و یادگیری: ارتباطات آمیگدال با هیپوکامپ، قسمتی از مغز که در فرآیندهای یادگیری و حافظه نقش دارد، باعث می شود که این ساختمان تأثیر بر تثبیت و یادآوری خاطرات احساسی داشته باشد.
- تنظیم استرس و اضطراب: آمیگدال نقش مهمی در تنظیم واکنش های استرسی و اضطرابی دارد. فعالیت آمیگدال ممکن است در واکنش به تهدیدات و خطرات محیطی تنظیمات احساسی ایجاد کند و به حالت های اضطرابی و استرسی منجر شود.
- اختلالات روانی: برخی از اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی، PTSD، و اختلال وسواس فکری و عملی با نواحی آمیگدال مرتبط هستند. درک عمیق تر از نقش آمیگدال در این اختلالات می تواند به توسعه راهکارهای درمانی مؤثرتر کمک کند.
با توجه به این نکات، آمیگدال به عنوان یکی از مراکز مهم در مغز که در کنترل و تنظیم احساسات و رفتارهای انسانی نقش دارد، از اهمیت بسزایی در روانشناسی انسان برخوردار است.
منبع: hub.jhu.edu